من از حقیقت بی پایان ، از تصویری بی نشان ، از عشق یک آهو می ترسم !!!
من از روزگار سنگدل از بایدها و نبایدها می ترسم!
می ترسم از آغاز هر سرنوشت و از طلوع هر زیبایی ...
من از روح سرگردان زندگی،
از گریزان بودن یاران می ترسم!
از صدای پای رهگذران می ترسم!
از آنچه هستیم و هست می ترسم !
از جاده بی انتهایی که عاقبت مرا آواره خود خواهد ساخت می ترسم!
از لحظه ها و ساعتهایی که مرا نیز همانند خودشان بی عاطفه کرد ...
می ترسم از خود فراموشی دلهای پاک ...
!!!... مـی ترسم
نظرات شما عزیزان:
|